کلیپ طنز دوست دختر مسعود
بعضی تماسا تو زندگی هست که نه جواب دادنش درسته، نه جواب ندادنش. مخصوصاً وقتی مامانِ شمالی با لهجه گیلکی میشه منشی خصوصی 😅
طنز یعنی همین تضادها:
یه دختر پر از احساس، یه مادر با لهجه محلی و یه پسر بیخبر توی حموم، که تا میاد کف شامپو رو از چشماش پاک کنه، زندگیش رفته تو مرحله بعد 😬
شوخیِ واقعی اونجاست که آدم بزرگترین درگیری عاطفیشو با یه نفر داره که حتی اسمشم درست نمیتونه تلفظ کنه:
«ناز… نازی؟ ننه، این که اسم سگه خالهس!» 😂
طنز، چیزیه که وقتی جدی میگیریت، بدتر میشه… ولی اگه باهاش بخندی، نجاتت میده. حتی اگه مادرِ مسعود باشه با اون صداش که انگار داره تو چای قلقل میکنه حرف میزنه.
آخرشم میفهمی که عشق یه طرفهت با مسعود، وسط کلمههای «بوخو» و «اَمّو» گم شده.
طنز یعنی یه گفتوگوی ساده، که هم میخندونه، هم میسوزونه… ولی خب، حداقلش اینه که سوختگی درجه سه نیست 😅🔥