موشن گرافیک عید فطر ۱۴۰۴
صحنه آغازین: انیمیشن با تصویری از یک قلعه یا برجک قدیمی در شب شروع میشود. ماه کامل در آسمان میدرخشد و صدای جیرجیرکها و نسیم ملایم در پسزمینه شنیده میشود.
ظهور سرباز: یک سرباز قدیمی با لباس نظامی ساده و یک مشعل در دست، از پلههای برجک بالا میرود. نور مشعل، سایههای زیبایی روی دیوارهای برجک ایجاد میکند.
رسیدن به بالای برجک: سرباز به بالای برجک میرسد و در کنار توپ قدیمی قرار میگیرد. او مشعل را به آرامی تکان میدهد و به اطراف نگاه میکند، گویی منتظر لحظهای خاص است.
آمادهسازی توپ: سرباز مشعل را نزدیک فتیله توپ میبرد و با دقت آن را آماده میکند. حرکات او آرام و متمرکز است و نشاندهنده احترام او به این سنت قدیمی است.
شلیک توپ: سرباز فتیله توپ را با مشعل روشن میکند. صحنهای هیجانانگیز از شلیک توپ نشان داده میشود که با صدای بلند و نور درخشان همراه است. دود و جرقههای ناشی از شلیک، فضایی جشنوار ایجاد میکند.
نور ماه و شادی: پس از شلیک، دوربین به ماه کامل در آسمان زوم میکند. نور ماه به آرامی صحنه را روشن میکند و صدای شادی و هلهله مردم از دور به گوش میرسد.
تبریک عید: سرباز با لبخندی رضایتبخش به دوربین نگاه میکند و میگوید: “عید فطر مبارک! خداوند قبولی طاعات و عباداتمان را نصیبمان کند.” متن تبریک به صورت گرافیکی روی صفحه ظاهر شود.
پایان نمادین: انیمیشن با تصویری از فانوسهای رنگی که در آسمان شب شناور هستند و صدای موسیقی آرام و روحنواز به پایان میرسد.
موشن گرافیک عید فطر
“یا رفیق، میدونی قدیما چطوری عید فطر رو اعلام میکردن؟”
رفیق دوم:
“نه، والا. چطوری؟ مگه با صدای اذان یا چیزی شبیه این نبود؟”
رفیق اول:
“نه داداش، قدیما یه جور دیگه بود! یه سنت جالب داشتن. تو هر شهر، یه سرباز میرفت بالای یه برجک یا قلعه، و با یه توپ قدیمی، شلیک میکرد تا به همه بگه عید فطر رسیده.”
رفیق دوم:
“وای، چه جالب! پس اون صدای بلند توپ، علامت شروع عید بود؟”
رفیق اول:
“آره دقیقاً! مردم منتظر میموندن تا صدای توپ رو بشنون. بعدش همه با خوشحالی به هم تبریک میگفتن و جشن میگرفتن.”
رفیق دوم:
“چه حس خوبی باید داشته باشه، ها؟ منتظر بمونی و بعد با یه صدای بلند بفهمی عید شده. انگار یه جورایی هیجانانگیزتر بود!”.
یک موشن گرافیک عید فطر
رفیق اول:
“آره، ولی فکر کنم الان هم همین هیجان رو داریم، فقط شکلش فرق کرده. مثلاً الان با پیامها و تماسها به هم تبریک میگیم.”
رفیق دوم:
“درسته، ولی اون حس قدیمی رو نداره. مثلاً فکر کن، صدای توپ رو میشنیدی و میدونستی همه شهر با هم دارن عید رو جشن میگیرن. یه جورایی همه باهم بودن.”
رفیق اول:
“حق با توئه. ولی ما هنوز هم میتونیم این حس رو زنده نگه داریم. مهم اینه که عید فطر رو با قلبمون احساس کنیم، نه فقط با گوشمون.”
رفیق دوم:
“دقیقاً! عید فطر فقط یه روز نیست، یه حسه. حس شکرگزاری به خاطر همه نعمتها و طاعتهایی که انجام دادیم.”
رفیق اول:
“پس بیا قول بدیم امسال، عید فطر رو با همدیگه و با همه قلبمون جشن بگیریم. حتی اگه صدای توپ قدیمی رو نشنویم، بازم میتونیم خوشحال باشیم و به هم تبریک بگیم.”
رفیق دوم:
“قول میدم! عید فطر مبارک، رفیق! خدا قبول کنه همه طاعات و عباداتمون رو.”
رفیق اول:
“عید فطر مبارک! خدا به همهمون خیر و برکت بده.”